سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطالب پر معنی

عکس نوشته های جدید تیر ماه 93

 

های خنده دار در ادامه ی مطلب …

 

.

عکس خنده دار فتوشاپی

یعنی جسد سازنده ی فتوشاپ با دیدن این عکس توی قبر لرزید … !

.

عکس خنده دار بچه کوچولو

مرده فکر می کنی اسپایدر من هست که یه بچه رو از آپارتمان آتش گرفته نجات داده !! :-D

.

عکس خنده دار الاغ

این که چیزی نیست بچه های محله ی ما اون موقع یه بازی میکردیم به اسم نمیدونم چی بود ولی همینطوری سوار همدیگه میشدن :-D

.

عکس خنده دار بچه

قیافه ی یک پسر هنگام دادن یک کادو بهش !

.

عکس خنده داری دانش آموز

اینم یک قانون نانوشته !

.

عکس خنده دار بچه ی تپل

قیافه ی من وقتی مشقامو نوشتم

.

عکس خنده دار بچه ها

قیافه ی بچه ها وقتی حیف نون رو میبینن

.

عکس خنده دار دعوا

بوز سفید: فوش داد؟

بلوز قرمز:آره فکر کنم !

بلوز سفید : غووداااا این مشت برای این که دفعه دیگه فوش ندی :lol:

.

عکس خنده دار جیش کردن بچه

مگه چیه دختره بدبخت یه آب معدنی تو دستشه

.

عکس خنده دار سر و صدا در شب

واقعاً چرا توی شب وقتی آدم یواشکی میخواد بیاد اینترنت ایقد صدا ها بلند میشه؟!!!! نه چرا؟ !!

.

عکس خنده دار لاف آبادانی

بچه های آبادان تایید کردند که این عکس فتوشاپ نیست و عکس یکی از آتش نشان های آبادانی هست که در حادثه 11 سپتامبر آمریکایی ها از آمریکا با جت اف 16 اومدن دنبالش و اونم اینطوری آتیش رو خاموش کرد :-D

.

عکس خنده دار نسخه ی دکتر

بدون شرح !

.

عکس خنده دار سیر تکامل واکمن

بدون شرح !

.

عکس خنده دار حیوونا

این عکس منه توی خونواده وقتی طرف خاص من داره عکس میگیره ازمون :-D

.

عکس خنده دار لپ بچه

اشتباه نکنید شاید این دوتا بالش گذاشته باشه اینو اونور صورتش

.

عکس موش و گربه در ماه رمضان

موش و گربه در ماه رمضان !


نظر سنجی عکس

 

 این عکسو توی فیس بوک گذاشتن و پرسیدن که این چیه ؟؟؟

حالا به جواب های ملت  باهوش ایران دقت کنید تا ببینیم با کیا شدیم هفتاد و اندی میلیون نفر...

این هم جواب ها :

توپ یه قل دو قل !
 
توپ گلف!
 
توپ شوتبال!
 
رصد خونه !
 
یک مهره ی تسبیح!
 
مرکز نتخصصی مغز و اعصاب دکتر سمیعی از خدمات دکتر قالیباف !
 
این یک دره بسیار زیبا برای جذب توریسته.نه نه نه معدن مسه !!
 
نیروگاه اتمی نطنز !
 
بیمارستان دکتر سمیعی !
 
هیئت متوسلین به پنتاگونه ؟ !
 
صافی آباد بهشهر !
 
قفل محمود قفل ساز


تالار آیینه !
 
یه حجم تقریبا منظم هندسی با وجوه مثلثی !


اس ام اس های تیکه دار و کوبنده سری جدید 93

 

تو اگر ماندنی بودی با یکی از قبلی ها مانده بودی …

::

::

دیگر نه اشکهایم را خواهی دید

نه التماس هایم را

و نه احساسات این دل لعنتی را …

به جای آن احساسی که کشتی ، درختی از غرور کاشتم !

::

::

جسمت را م?خواهم چکار ؟ وقت? ذهنت در حال مجسم کردن د?گر?ست !

::

::

بعضی از آدمهارا باید از دور دوست داشت ؛

نزدیکشان که میشوی بوی تعفن غرور آزارت میدهد ،

شکسته میشوی و میرنجی و میگریزی !…

::

::

خسته شدم از آدمایی که موقع رفتن میگن :

تو خیلی خوبی ! من لیاقت تو رو ندارم !

بی لیاقت های عزیز لطفا برای رفتن یه ذره خلاقیت به خرج بدین …

::

::

احترام گذاشتن به بعضیا ، مثه تکون دادن پارچه ی قرمز جلوی گاوه !

::

::

هی لعنتی ،

میخواهم توصیفت کنم :

خیاط نبودی اما خوب وصله های جور واجور به من زدی

آشپز نبودی اما چه آش چربی برایم پختی

کفاش نبودی اما چه به اندازه ، کفش رفتنم را دوختی

و من دیوانه نبودم …

::

::

انگار حرف “ر” اضافس !!! به هر کس گفتم درکم کن ، دکم کرد …

::

::

خیالبافی ای بیش نبود آدم بودنت …

خودم را گول میزدم که در حد منی !

::

::

آنقدر زیبا عاشق او شده ای که آدم لذت می برد از این همه خیانت …

روزی هم اینگونه عاشق من بودی … یادت هست لعنتی !؟!

::

::

بعضی ها خود را یکرنگ می پندارند ؛

آری که به راستی یک رنگند اما سپید را کافیست یکبار با منشور گذر زمان دیدشان

تا فهمید که همه رنگهای عالم را بلدند !

::

::

ببین چقدر عمرم برایش کوتاه بود که به من میگفت : “گلـــم”

::

::

فهمیده ام که نفرت هم مثل دیگر احساسات مثل عشق قیمت دارد !

تنفر را هم نباید خرج هر کسی کرد …

::

::

زیادی که خودتو دست پایین بگیری میفتی زیر پای کسی که یه روز به اوج رسوندیش !

::

::

یکی برای هر نفس حوایی دارد و دیگری هوایی برای نفس هایش ندارد !

::

::

دنبال “مخاطب خاص” نوشته هایم نباشید ! ارزش “خاص بودن” را نداشت …

::

::

گفت دهانت بوی شیر میدهد و رفت …

به او بگویید حالا بوی دروغ میدهد ، برگرد !

::

::

خواستم بگویم به جهنم که رفتی دیدم واژه ی بهتری هم وجود دارد …

به همین روزهای من که رفتی …

::

::

خیابان چقدر سبز شده است از روزی که مرا کاشت و با دیگری رفت …

::

::

زخمی بود …

درمانش که کردم ،

زخمیم کرد و رفت !

::

::

نترس حوا …

سیب را با عشق گاز بزن !

آدم بی عشق ، لیاقت بهشت ندارد …

::

::

میدونی چیه رفیق ؟

اگه از زندگی کسی میری بیرون

  سعی کن کامل بری بیرون

حتی پوست تخمه هاتم جمع کن با خودت ببر !

::

::

حس خوبیه …

به خودت میای میبینی به کسی که رهات کرده

و بدجور بهت ظلم کرده دیگه نه نیازی داری

نه احساسی ولی اون داره از بی تو بودن میمیره !

::

::

بغض ها را گاهى باید قورت داد

، عاشقانه ها را از پنجره تف کرد

و درها را به روى همه بست …

گاهى هیچکس ارزش دچار شدن را ندارد !

::

::

پشیمانند کفش هایم که این همه راه را

، راه آمدند با نیامدن هایت …

::

::

به گوش خدا برسانید آدم این حوا سالهاست که رفته است …

این حواى تنها را برگردان پیش خودت …

بهشتش را نمیخواهم ؛ به جهنمش هم راضىم ؛

هرجایى باشد جز این دنیا … این دنیا زیادی بوى آدم گرفته است !

::

::

کاش حرف دلمو به چاه مستراح میگفتم اما به تو نه …

::

::

به بعض?ا با?د گفت : رفت? ؟

فقط از کنار برو قاط? آدما نش? !!!

::

::

باور کن من هرگز لایق دوستت دارم های تو نبودم ؛ ملتمسانه از تو میخواهم :

دوستت دارم هایت را به کسی بگویی که لایق دروغهایت باشد …

::

::

گفتم بیا …

گفت پاهایم یخ زده !

و من به پایش سوختم !!!

گرم شد … رفت به سوی دیگری !

::

::

همیشه از این می ترسم که نکند جفت من با دیگری جفت شود و سهم من فقط جفتک باشد !

::

::

آهای گاو !!!

این انسانها چیزی از ما شدن نمیفهمند ،

حالا تو هر روز هی بگو : ما… ما… ما…

::

::

روز? مخاطب تمام جم?تت من بودم !!!

نم?دان? چه درد سخت? ست خلع مقام شدن ؛

نم?دان? چه سخت تر است د?دن ترف?ع گرفتن د?گر? …

::

::

من آغوشی کسی را دوست دارم که بوی بی کسی میدهد نه بوی هرکسی !

::

::

تنهایی تنبیهی است برای روزهای دوست داشتن تو …

::

::

آرام می روم ،

آنچنان آرام که ندانی کِی رفته ام !

اما وقتی جای خالیِ مرا ببینی ،

آنچنان سخت رفته ام که تمام عمر زمانِ رفتنم را فراموش نکنی !!!

::

::

لعنت به او?? که حاصل اعتمادم به او ، انداختن یک قرص سردرد قبل از سرکش?دن ل?وان آب آخر شبم خواهد بود !

::

::

قرار نیست منم دل یکی دیگه رو بسوزونم ،

برعکس اونو اونقدرخوشبخت میکنم

که به هر روزی که جای اون نیستی لعنت بفرستی عزیزم !

::

::

چقدر احمقانه است از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشتن !

مثل من که از تو انتظار عشق داشتم …

::

::

بر تخته ی سیاه زندگی چه خوب احتمالات و فرضیات را به من آموختی !!!

گفتی احتمال اینکه عاشقت بمانم کم است ، پس فرض کن رابطه ای در کار نبوده …


دیوانگی و عشق

 

چرا 

عاشق

را کور و دیوانھ می خوانند؟

ارتباط عشق با دیوانگی و گل رز

زمانھای بسیار قدیم وقتی ھنوز پای بشر بھ زمین نرسیده بود؛.

فضیلت ھا و تباھی ھا در ھمھ جا شناور بودند.

 

 

 

آنھا از بیکاری خستھ و کسل شده بودند.

روزی ھمھ فضابل و تباھی ھا دور ھم جمع شدند خستھ تر و کسل تر از ھمیشھ.

ناگھان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛.

مثلا قایم باشک؛ ھمھ از این پیشنھاد شاد شدند و دیوانگی فورا

فریاد زد من چشم می گذارم

و از آنجایی کھ ھیچ کس نمی خواست بھ دنبال دیوانگی برود ھمھ قبول

کردند او چشم بگذارد و بھ دنبال آنھا بگردد.

دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمھایش را بست و شروع کرد بھ

شمردن ….یک…دو…سھ…چھار…ھمھ رفتندتاجایی پنھان شوند؛لطافت خودرابھ شاخ ماه آویزان کرد؛خیانت داخل انبوھی از زبالھ پنھان شد؛اصالت درمیان ابرھامخفی گشت؛ھوس بھ مرکززمین رفت؛دروغ گفت زیرسنگی میروم امابھ تھ دریارفت؛طمع داخل کیسھای کھ دوختھ بودمخفی شد

ودیوانگی مشغولش مردن بود ھفتادونھ…ھشتاد…ھشتادویک…

ھمھ پنھان  شدهبودندبھ جزعشق کھ ھمواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد وجای تعجب ھم نیست چون ھمھ میدانیم پنھان کردن عشق مشکل است

درھمین حال دیوانگی بھ پایان شمارش میرسید

نودوینج…نودوشش…نودوھفت… ھنگامی کھ دیوانگی بھ صدرسید عشق پریدودربوتھ گل رزپنھان شد

دیوانگی فریادزددارم میام اولین کسیراکھ پیداکردتنبلی بود؛زیراتنبلی،تنبلی اش آمده بودجایی پنھان شودولطافت را یافت کھ بھ شاخ

 

 

ماه

آویزان بود.

دروغ تھ چاه؛ ھوس در مرکز زمین؛ یکی یکی ھمھ را پیدا کرد جز عشق.

او از یافتن عشق ناامید شده بود.

حسادت در گوشھایش زمزمھ کرد؛ تو فقط باید

 

 

عشق

را پیدا کنی و او

پشت بوتھ گل رز است.

دیوانگی شاخھ چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و ھیجان زیاد

ان را در بوتھ گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای نالھ ای متوقف

شد . عشق از پشت بوتھ بیرون آمد با دستھایش صورت خود را پوشانده

بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد.

شاخھ ھا بھ چشمان عشق فرو رفتھ بودند و او نمی توانست جایی را ببیند.

او کور شده بود.

 

«.دیوانگی گفت من چھ کردم؛من چھ کردم؛چگونھ میتواتم تورادرمان کنم» «. عشق یاسخ داد تونمیتوانی مرا درمان کنی،امااگرمیخواھی کاری بکنی؛راھنمای منشو واینگونھ شدکھ ازآنروزبھ بعدعشق

کور

است


باز باران با ترانه

 

باز باران بی ترانه .....

باز باران بی ترانه با تمام بی کسی های شبانه

می خورد بر مرد تنها

می چکد بر فرش خانه

باز می  آید صدای چک چک غم

 

 

 

باز ماتم .....

من به پشت شیشه تنهایی فتاده

نمی دانم .نمی فهمم

کجای قطره های بی کسی زیباست .....

نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند

که آن کودک که زیر شلاق باران سخت می لرزد

کجای ذلتش زیباست ....

نمی فهمم...

کجای اشک یک بابا

که سقفی از گل و آهن به زور چکمه باران

به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده

کجایش بوی عشق و  عاشقی دارد....

نمی دانم ....

نمی دانم چرا مردم نمی دانند

که باران عشق تنها نیست

صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست

کجای مرگ ما زیباست .....

نمی فهمم ....

یاد آرم روز باران را

یاد آرم مادرم در کنج باران مرد

کودکی 10 ساله بودم

می دویدم از برای نان ....

مادرم افتاد .....

مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان میداد

فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود....

نمیدانم ...

 کجای این لجن زیباست ....

بشنو از من کودک من

پیش چشم مرد فردا

که باران هست  زیبا از برای مردم زیبای بالا دست ....

و باران که عشق دارد فقط جاریست برای عاشقان مست ....

و باران منو تو درد و غم دارد

خدا هم خوب میداند

که این عدل زمینی عدل کم دارد .....

 

 

 

تقدیم به همه کسایی که تو قسمت های فقیر نشین جامعه زیر دست همه پلودارا و ظالما دارن جون میدن .......

خواهشا کپی میکنین مشکلی نداره  فقط با ذکر منبع کپی کنین .

منبع black boy 


بهای نان

 

دوش مست و بیخبر بگذشتم  از ویرانه ای

در سیاهی شب .چشم مستم خیراه شد بر خانه ای

چون نگه کردم درون خانه از اون پنجره

صحنه ای دیدم که قلبم سوخت چون جانانه ای

 

کودکی از سوز سرما میزد دندان به هم

مردکی کور و فلج افتاده ای در یک گوشه ای

دختری مشغول عیش  و نوش با بیگانه ای

مادری مات و پریشان مانده چون دیوانه ای

چون فارغ گشت از عیش و نوش آن مرد پلید

قصد رفتن کرد با حالت جانانه ای

دست در جیب کرد و زآن همه پول درشت

داد به  دختر زان همه پول درشت چند دانه ای

بر خودم لعنت فرستادم که هر شب تا سحر

میروم مست و شتابان سوی هر میخانه ای

من در این میخانه .آن دختر ز فقر

میفروشد عصمتش را بهر نان خانه ای

منبع black boy

 


طنز جدید مرداد 93

ز اوناشیم که هروقت دستمون رو برذیم سمت آسمون و دعا کردیم

حداکثر یه تیکه فضله ی خشکیده ی کفتر , افتاد کف دستمون :|


*

اینایی که جوگیر شدن تو مکالماتشون پشت سر هم میگن “بگو خب”

همونایی هستن که وقتی میرفتن دبستان هی میگفتن “نه غلاااام”!!
 

*


تـفاوت بعـضیـا با عکساشـون مث تفـاوت عکس رو پاکت بستنی عروسکیه میهن با خود بستنیـه…..والا


*

من معتقدم این آقا پسرایی که ریششون کامل سبز نشده بیانُ آقایی کنن و ته ریش نذارن

 من از همین تریبون ازشون مچکر میشم


*

از بین تمام گره هایی که تو زندگیم داشتم فقط تونستم گره هندزفری رو باز کنم

همینم حس خوبیه !

*

لـقـمـان را گـفتنـد ادب از کـه آمـوخـتـی؟!

گـفـت: از نـمـــاینـدگـــــان مـجـلـس…..:)


*


داشتم با بابام شطرنج باز? م?کردم

برگشته م?گه ?ا مات م?ش? ?ا پول تو ج?ب? ندار?! |:

دو راه? ذلت و خفت که می گن هم?نه وا?


*