میگن : “تو رفاقت ها تون مراقب آدم های تازه به دوران رسیده باشید آخه به دیواری که تازه رنگ خورده که نمیشه تکیه کرد” این یک جمله به زیبایی ارزش دوست های قدیمی رو بیان می کنه به قول معروف دوست های قدیمی طلا هستن پس حواستون به دوستی ها تون باشه … تو این پست 8 تا از بهترین شعر ها در مورد دوست رو برای شما عزیزان آماده کردیم که امیدواریم مورد پسند شما واقع بشه! (9 شعر درباره دوست)
شعر در مورد دوست از احمد شهنا
یک غزل بسیار تحسین برانگیز در وصف دوست و درباره خوبی های دوست از احمد شهنا:
دل بسته ام از همه عالم به روی دوست
وز هر چه فارغیم، به جز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی
الا به موی دل کش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست
جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست
گل های باغ با همه شادابی و نشاط
خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست
یک موی یار خویش به عالم نمی دهم
ما بسته ایم رشته جان را به موی دوست
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمی کنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست
شعر درباره دوست (شعر در مورد دوست) از احمد شهنا
شعر درباره دوست از سهراب سپهری
یکی از معروف ترین اشعار درباره دوست همین شعر بی نهایت زیبای سهراب سپهری است. با هم شعر “خانه دوست کجاست؟” را با هم می خوانیم:
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور
واز او می پرسی
خانه ی دوست کجاست؟
شعر در مورد دوست (شعر درباره دوست) از سهراب سپهری
شعر درباره دوست از مولوی
یک دو بیتی بسیار زیبا در مورد دوست را از زبان مولوی می شنویم:
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر <a href="http://www.flashkhor.com/playg.php?code_game=1981">بازی دیو و دلبر</a> چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان
شعر درباره دوست (شعر در مورد دوست) از مولوی
شعر در مورد دوست از اظهری کرمانی
تک بیت اظهری کرمانی درباره دوست و این که از بس دوستی در دل جای گرفته است که کینه دشمنان از دل بیرون می رود:
از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است
جایی برای کینه دشمن نمانده است
شعر در مورد دوست (شعر درباره دوست) از اظهری کرمانی
شعر درباره دوست از حافظ
حافظ شیرین سخن بسیار زیبا در قالب چند کلمه شعر در مورد دوست حق مطلب را ادا می کند :
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
شعر درباره دوست (شعر در مورد دوست) از حافظ
شعر در مورد دوست از سعدی
نمی شود شعر درباره دوست بخوانیم و یادی از سعدی شیرازی نکنیم:
زنده بیدوست در وطنی
مثل مرده است در کفنی
شعر در مورد دوست (شعر درباره دوست) از سعدی
شعر درباره دوست از فروغ فرخزاد
فروغ فرخزاد در یک شعر در مورد دوست به این نکته اشاره می کند که خود دوست داشتن را بسیار ارزشمند می داند:
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
شعر درباره دوست (شعر در مورد دوست) از فروغ فرخزاد
شعر درباره دوست از طلعت بصاری
ز سنگ جور تو بی مهر و بی وفا ای دوست
دلم شکسته شد اما چه بی صدا ای دوست
منم که یک سر مویت به عالمی ندهم
ولی تو داده ای آسان زکف مرا ای دوست
تو قدر دوست چه دانی که هست گوهر عشق
به پیش چشم تو بی قدر و بی بها ای دوست
منم چو <a href="http://www.flashkhor.com/playg.php?code_game=1299">بازی سیندرلا</a> گوهر رخشان میان گوهریان
چو گوهری نشناسی مرا چرا ای دوست
کمال عشق بود اعتماد و یکرنگی
به سوء ظن مشکن رونق صفا ای دوست
من از تو شکوه به بیگانگان نخواهم برد
که آشنا نکند شکوه ز آشنا ای دوست
شکایت از تو به جایی نمی برد (طلعت)
پذیرد آنچه که باشد ترا رضا ای دوست
شعر درباره دوست (شعر در مورد دوست) از طلعت بصاری
شعر درمورد دوست زیبا و خواندنی
دودلم،اول خط،نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم!
همه“یک”گفتم و دینم همه“یکتایی”بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم؟
ای که با حرف تو هر مسالهای حلشدنیاست
بهخدا،خودتوبگو،نام که را بنویسم؟
صاحب قبله و قبله ،دو عزیزند،ولی
خوشتر آن است من از قبلهنما بنویسم!
آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز،غمنامه ،به بیگانه چرا بنویسم؟
تا به کی،زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصهی درد، به امید دوا بنویسم؟
قلمم، جوهرش از جوش و جراحت ،جاریاست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها قصد خطر کردم و گفتی:ننویس!
پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟
بعد یک عمر ببین دست و دلم میلرزد
که“من”و“تو”به هم آمیزم و ما بنویسم!
“من”و“تو”چون تن و جاناند،مخواه و مگذر
این دو را،باز همینطور ،جدا بنویسم
شعر من با تو پر از شادی و شیرینکامیاست
باز ،حتا اگر از سوگ و عزا بنویسم
با تو از حرکت دستم برکت میبارد
فرق هم نیست،چه نفرین چه دعا بنویسم!
از نگاهت ،به رویم ،پنجرهای را بگشا
تا در آن منظرهی روحگشا بنویسم
تیغ و تشباد هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم
عشق،آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت هرشب غزل چشم شما بنویسم
شعر درمورد دوست
آخرین شعر در مورد دوست را با هم می خوانیم:
دمی با دوست به سر بردن دو صد دنیا بها دارد
خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با وفا دارد
امیدواریم این 9 شعر درباره دوست رضایت شما را جلب کرده باشد. اشعار زیبای خود درباره دوست را در بخش نظرات بنویسید تا دیگران هم از این اشعار لذت ببرند.